22/04/1390 15:18
خوانندگان گرامی!
شما می توانید نظرات خود درباره این مقاله را برای ما ارسال کنید، بهترین و جالب ترین نظرات همه روزه در بخش نامه های شما منتشر می شوند.
برای نوشتن نظرات خود اینجا کلیک کنید
محتوای مطالب منتشره می تواند مغایر با مواضع «ریا نووستی» باشد
استفاده از مطالب خبرگزاری «ریا نووستی» تنها با ذکر منبع مجاز است
"فئودور لوکیانوف"، ویژه خبرگزاری «ریانووستی»/
فصل نهایی سیاست جهانی 2010-2011 بهترین دوره برای دوستداران طرح "تئوری توطئه ها" (conspiracy theory) شد. سه جنجال پر سرو صدا "ویکی لیکس"، "بهار عربی" و "عملیات خدمتکار هتل" را به راحتی می توان بعنوان عملیات ویژه تعبیر کرد.
از ابتدا سیل نشت اخبار محرمانه (اما نه سری) وزارت امور خارجه آمریکا که باعث سوء تفاهم میان بسیاری شد اوضاع نه چندان با ثبات را بکلی مخدوش نمود. بعد از آن هم تاثیر مشکوک به اصطلاح "فیتیله بیکفرد" (فیتیله ای که برای انفجار دینامیت و یا بشکه باروت از آن استفاده می کنند) در آفریقای شمالی و خاور نزدیک آتش گرفت و طی چند هفته با کمک شبکه های اجتماعی ( معلوم است که توسط چه کسانی اداره می شوند) چندین کشور را دربر گرفت که در دو کشور آن منجر به تغییر نظام شده و کشور سوم محور تهاجم خارجی قرار گرفته و بقیه نیز در تراز قرار گرفته اند. بالاخره هم داستان افسانه ای "دومنیک استروس-کان": ابتدا با طوفان و هیاهوی زیاد آبرویش را بردند و پس از کنار گذاشتنش از سیاست به سرعت تلاش ها برای توجیه وی آغاز شد. حال همه اینها ما را وادار می کند که به این فکر کنیم که چه اراده ای این روند و اوضاع را هدایت می کند.
ضمنا به غیر از سوژه آخری (اینجا انطباق کاملا عجیب به نظر می رسد) بقیه از وجود "دستهای پشت صحنه" حرف نمی زند بلکه برعکس از عدم هر گونه هدایت پذیری حاکی است. جامعه آزاد که تا دندان به هرگونه وسایل ارتباطاتی مدرن و امروزی مسلح شده اعجوبه ای خلق کرده که بر خلاف گذشته که سیاست اخبار را هدایت می کرد، اینبار اطلاعات هادی سیاست شده که حجم و استنادناپذیری آنها سرسام آور است. رجال دولتی ناگزیر باید بلافاصله به سیل اخباری که هر روز منتشر می شود، واکنش نشان دند و حتی موفق نمی شوند که آنها را بررسی کنند و از صحت و سقم آنها مطمئن شوند چرا که اگر در واکنش نشان دادن تعلل بخرج دهند، ریسک آن وجود دارد که تندباد حوادث آنها را بر زمین بکوبد. ضمنا "ویکی لیکس" ثابت کرد که ارزیابی و تحلیل هایی که از کانال های رسمی عبور می کند، در کل حاوی همان سوء استفاده ها و اوهاماتی هستند که روزانه می توان آنها را در مطبوعات دید.
بعنوان مثال معجونی از جار و جنجال های رسانه ای که با فشار بر سیاستمدارانی که درک واضحی از شرایط داخلی لیبی نداشتند و تلاش برخی از رهبران برای کسب پوئن های راحت در سیاست های داخلی که بازهم به درک غیر متعارف از واقعیات ها باز می گردد، باعث آغاز جنگ در این کشور آفریقای شمالی شد. در نتیجه کشورهای عمده جامعه جهانی در "موفقترین ائتلاف نظامی-سیاسی تاریخ" متحد شده و حال چهار ماه است که نمی توانند از پس مناقشه با سربازان نامجرب دهاتی برآیند.
اگر بخواهیم که به طور خلاصه وضعیت فصل یاد شده را جمع بندی کنیم به جرات می توانیم آن را "سراسیمگی" بنامیم. هیچ کس انتظار تزلل در خاور نزدیک را نداشت و هیچکس هنوز نمی تواند درک کند که در نهایت این اتفاقات به چه خواهد انجامید. برعکس همه در اعماق قلب خود می دانستند که بحران در منطقه "یورو" بعد از نجات سال گذشته یونان بغرنج تر خواهد شد اما ترجیح دادند اینطور جلوه دهند که همه چیز آرام خواهد شد چراکه می بایستی تدابیر زیربنایی دیگری انتخاب می شد که برای آن آمادگی وجود نداشت.
الان هم مسلما ورشکستگی آتن اجتناب ناپذیر است اما جرات عقب نشینی از سناریو ترسیم شده وجود ندارد.
آمریکا نیز از مسیر خود کج افتاده و در آستانه رکود آتی تاب و رمق خود را از دست داده است: مسئله کنترل حد کمبود به خاطر دافعه کامل و عمیق دو حزب آمریکا، به تهدید تمام و عیار رکود اقتصادی منجر شده است. حتی چین که طی سالیان اخیر در روابط بین المللی بعنوان بستری مطمئن شناخته می شد، شواهد اندکی از نگرانی را نشان می دهد: بی ثباتی کلی جهانی به خاطر تغییر حکومت در پکن موجب نگرانی است اگرچه همه چیز آماده و هماهنگ شده اما ریسک همیشه وجود دارد.
تعمیق بحران در سازمان های بین المللی دیگر خبر تازه ای نیست و این روند مدت هاست که آغاز شده اما دوره اخیر آب و تاب زیادی به آن داده است. "دکترین استراتژی" بی اثر ناتو در حاشیه ناتوانی پیمان آتلانتیک شمالی در افغانستان و لیبی تصویب شد. عدم توانایی کامل سازمان پیمان امنیت مشارکتی در حاشیه غیر قابل پیشبینی بودن اوضاع در افغانستان نیز حتمی است. تفکیک سیاسی اتحادیه اروپا توام با مشکلات اقتصادی و رشد روحیه ضد اروپایی در برخی از کشورهای عضو نیز مزید بر علت شده است.
مشکلات صندوق بین المللی پول به جنجال سکسی رییس وقت آن مربوط نیست بلکه با رشد تردید به صلاحیت تبدیل چنین ارگانی به ابزار کمک به خروج اروپا از مرداب بحران مالی ارتباط دارد. این در حالیست که گروه "بریکس" (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) که اخیرا خود را بعنوان گزینه جایگزین معرفی کرده بود در مسئله صندوق بین المللی پول به طور نمادین فروریخت، جایی که به نظر می رسید همه چیز برای شرکت در جبهه ای واحد مهیا شده است. حتی شورای امنیت سازمان ملل متحد که به نوعی وظیفه اصلی خود بعنوان عرصه ای برای اتخاذ تصمیمات را بازگردانده با توجه به ثمره تصمیماتی مانند آنچه که در خصوص لیبی و ساحل عاج اتخاذ کرد، جای تعجب را باقی گذاشته است.
"تئوری توطئه" از این نظر خوب است که برای ما جهانی را می سازد که کسانی آن را هدایت می کنند. واقعیت به مراتب سیاه تر است چرا که کلیه اتفاقات در حقیقت توسط هیچکس هدایت نمی شود. حتی برای کسانی که به واقع باور دارند که آنها اینکار را می کنند.
خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 22 تیرماه