![]() |
|
||||
![]() |
![]() |
![]() |
||||||||||
خوانندگان گرامی! شما می توانید نظرات خود درباره این مقاله را برای ما ارسال کنید، بهترین و جالب ترین نظرات همه روزه در بخش نامه های شما منتشر می شوند. برای نوشتن نظرات خود اینجا کلیک کنید محتوای مطالب منتشره می تواند مغایر با مواضع «ریا نووستی» باشد استفاده از مطالب خبرگزاری «ریا نووستی» تنها با ذکر منبع مجاز است می توان انتظار رقابت در انتخابات ریاست جمهوری ایران را داشت اما به احتمال قوی "احمدی نژاد"، رییس جمهور فعلی ایران باید پیروز شود. اگر دو رقیب اصلی یعنی احمدی نژاد و "میر حسین موسوی" را در نظر بگیریم البته به وضوح باید موسوی را ترجیح داد. این فرد ذیصلاح در زمان جنگ ایران و عراق عملا صنایع نظامی ایران را احیا و هماهنگ کرد. وی خود را بعنوان مدیری مدبر نشان داد. این فرد حتی از نظر معیارهای ایرانی دیدگاه هایی دموکرات و تا اندازه ای لیبرال دارد. در همین حال وی هیچگاه از محدوده اسلامی و تشکیلات آن که جمهوری اسلامی بدون آنها بی معناست، خارج نشده است. اپوزیسیون در ایران متفرق شده و نامزد واحدی را معرفی نکرده است. اما اگر این را در نظر بگیریم که رقابت اصلی میان احمدی نژاد و موسوی خواهد بود، باید بر اساس واقعیت های عینی موسوی پیروز شود حداقل به این خاطر که در زمان احمدی نژاد وضعیت معاش مردم ایران بدتر شده است: تورم در حدود 20-30 %، بیکاری و عدم رضایت مردم شهرنشین. من با مردم عادی در ایران مانند گارسون ها، نگهبانان، رانندگان صحبت کردم. آنها با لحن بدی از دولت یاد می کنند. اگر سرنوشت انتخابات به دست جوانان و طبقه متوسط شهرنشین تعیین شود، البته موسوی پیروز خواهد شد. اما بخش اصلی مردم ایران را دو طبقه دیگر تشکیل می دهند: روستا نشینان و طبقه بی بضاعت که به احمدی نژاد رای خواهند داد. اگرچه رییس جمهور از نظر اقتصادی چیز درخور توجهی هم به آنها نداده است. اما برای آنها اقتصاد مهم نیست بلکه سخنرانی های مهیج وی که روح آن سال های اول انقلاب اسلامی را احیای می کند، زمانی که آیت الله "روح الله خمینی" بنیانگزار انقلاب اسلامی ایران شاه را سرنگون کرد و کشور را به راه انقلاب سوق داد. احمدی نژاد برای آنها بهترین گزینه است: مردی ساده، آهنگرزاده، کسی که جامه ساده ای بر تن می کند و زندگی درویش مابانه ای دارد که شباهتی با اشراف زادگان ندارد. احمدی نژاد با زبان ساده ای صحبت می کند، بی وقفه به شهرها و روستاها سر زده و دائما نام امام خمینی را بر زبان می آورد، اعلام می کند که ایران در دوران وی به ابرقدرت تبدیل می شود و گفت که ایران کشوری هسته ای شده است. وی همواره با غرور می گوید که در ایران در کارخانه نطنز در حال حاضر 4-5 هزار سانتریفیوژ فعالیت دارند: این امری عظیم است! اما می خواهند جلوی ما را بگیرند. به ما اجازه نمی دهند که اقتصاد خود را توسعه دهیم و شایستگی های ما را لگدمال می کنند! ملت نیز با این سخنان تحریک می شود. ملت ایران در وی اولا فرد ساده ای را می بیند که با متمولین در جنگ است، طرفدار عدالت، اسلام ناب اگر چه وی روحانی نیست. مردم شهر نشین به ویژه تحصیل کردگان درک می کنند که وی چه ضرری به وجهه سیاست خارجی کشور وارد آورده است. آنها این سئوال را مطرح می کنند که چه کسی به وی گفت که باید اسراییل را از نقشه زمین محو کند و یا منکر هولوکاست شود؟ اینکه مشخص بود که با بیان این مسئله ایران با واکنش وسیع غرب مواجه خواهد شد. و نه در اروپا و نه در آمریکا کسی با چنین شخصی تمایل همکاری پیدا نخواهد کرد. برای درک این مسائل به IQ بالا نیاز نیست. او به خوبی این مسئله را درک می کند. احمدی نژاد بسیار هشیار، زیرک و سخنران زبردستی است که به راحتی همه را به بازی می گیرد. وی به خوبی درک می کرد که سخنان ضد اسراییلی وی طوفانی در غرب راه می اندازد. من مطمئنم که در حقیقت ایران به سوی تولید بمب اتمی حرکت می کند اما در صدد است که در حالت به اصطلاح "پنج دقیقه تا انتها" متوقف شود. تهران به این بمب نیاز دارد: البته این بمب برای پرتاب کردن بعنوان مثال به آمریکا و یا اروپا نیست. البته بد نیست که با یک بمب 6 میلیون یهودی جابجا کشته شوند اما به همین تعداد عرب مسلمان نیز کشته خواهند شد. ایران که مدعی رهبری جهان اسلام است نمی تواند به خود اجازه انجام چنین کاری دهد. به همین خاطر من باور ندارم که ایران عملا بمبی بسازد چه برسد که بخواهد آنرا به سمت اسراییل شلیک کند. برای احمدی نژاد وضعیت "پنج دقیقه به انتها" مهم است زمانی که مامورین جاسوسی کشورها گزارش دهند که اورانیوم غنی سازی شده با درصد بالا آماده شده و تنها یک گام دیگر تا تولید بمب باقی مانده است. اینجاست که ایران متوقف خواهدشد و فکر می کنم که این مسئله اجازه خواهد داد که با آمریکا از موضع قدرت حرف بزند. با اسراییل گفتگویی صورت نخواهد گرفت و آنوقت است که ملت شادی خواهند کرد چرا که بمب به درد کسی نمی خورد و کسی قصد جنگیدن با آمریکا را ندارد. احمدی نژاد و آیت الله خمینی هیچگاه بحث تولید بمب را به میان نیاورده اند برعکس همواره بحث برنامه صلح آمیز هسته ای در میان بوده است. اما مبدل شدن به یک کشور تمام و عیار هسته ای حال بدون بمب، اما در فاصله یک قدمی از آن همان گزینه کره شمالی است. اگر می خواهید اسمش را تحریک بگذارید اما این یک سیاست کاملا حساب شده است. به همین خاطر در حال حاضر وظیفه وقت کشی در روابط با آمریکا، و طولانی کردن مذاکرات که "باراک اوباما" پیشنهاد می کند، مطرح است. رد کردن مذاکرات خوب نیست اما می تواند اتلاف وقت کرد. ایرانی ها ماهرترین اساتید اتلاف وقت در هر کاری هستند. زمانی آنها به راحتی از پس دیپلماسی ما بر آمدند. به نوعی آنها در آن زمان با پیشنهاداتی که از سوی گروه "1+5" میانجیان بین المللی حل مسئله هسته ای ایران (پنج عضو دائم شورای امنیت بعلاوه آلمان) ارائه شده بود، موافقت کردند: یعنی توقف غنی سازی اورانیوم در عوض مشوق های اقتصادی. "ولادیمیر پوتین" رییس جمهور وقت روسیه که در چارچوب اجلاس سازمان همکاری های شانگهای در چین با احمدی نژاد دیدار کرده بود با لبخند گفت: من می توانم به جرائت بگویم که ایران موافقت خواهد کرد. اما چند ماه بعد از آن معلوم شد که ایرانی ها قصد انصراف از چیزی ندارند. مذاکرات تا زمانی که ایرانی ها از خط قرمز عبور کنند یعنی هم "یک گام تا انتها" ادامه پیدا خواهد کرد. تا انتخابات زمان اندکی باقی مانده است اما حتی اگر موسوی هم پیروز شود، بن بست اتمی حفظ خواهد شد. اما حداقل با موسوی راحت تر می شود گفتگو کرد. تصور اینکه باراک اوباما با موسوی دیدار کند و دست وی را بفشارد راحت تر است تا فکر این دیدار با احمدی نژاد. این مسئله غیر قابل باور است. "گئورگی میرسکی" کارشناس امور سیاسی، "پولیت.رو"، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 4 خردادماه
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() | ||
![]() |
برخی از مطالب به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود
|