14:30
30/11/1392
make as homepage  add to favourites
Rambler's Top100

دیدگاه یک کارشناس: بی مسئولیتی غربی ها خطرناک است

17:05 | 1390 / 04 / 31

خوانندگان گرامی!

شما می توانید نظرات خود درباره این مقاله را برای ما ارسال کنید، بهترین و جالب ترین نظرات همه روزه در بخش نامه های شما منتشر می شوند.

برای نوشتن نظرات خود  اینجا کلیک کنید

محتوای مطالب منتشره می تواند مغایر با مواضع «ریا نووستی» باشد

استفاده از مطالب خبرگزاری «ریا نووستی» تنها با ذکر منبع مجاز است

"فئودور لوکیانوف"، ویژه خبرگزاری «ریا نووستی»/

چند سال پیش در برلین در برابر جمعی سیاستمدار سخنرانی می کردم و موضوع هم پیرامون سیاست خارجی روسیه دور می زد. شرکت کنندگان این مباحث زمینه سازی می کردند که به نظر ایشان در (سیاست) مسکو استمرار و قابلیت پیشگویی وجود ندارد. من هم نمی توانستم که با برخی از این نظرات موافق نباشم. حقیقتا رفتار روسیه اغلب بر اساس تناقضات منافع داخلی است که اکثرا هیچ وجه مشترکی با منافع کشور که محکوم به دو شخصیتی بودن (شرق-غرب) است، نداشته و ویژگی صرفا عجولانه ای دارد بعبارت دیگر عدم وجود سیاست استراتژیکی مشهود است.

در عین حال من متوجه شدم که این مسئله تا اندازه ای گریبانگیر همه شده و استراتژی کلی عملا غیر ممکن است چرا که جهان  به سمتی نامشخص گام بر می دارد و هیچیک از قدرتهای جهانی نمی داند حتی در دورنمای متوسط چه آینده در انتظار آنهاست.

آخرین تذکر من کمی مانده بود که نارضایتی حاضران را بر انگیزد. یکی از آنها با ناراحتی گفت که نمی دانم که کشورهای دیگر چه وضعیتی دارند اما در اتحادیه اروپا همه چیز معلوم است و به تدریج در جهتی برنامه ریزی شده توسعه می یابد. تلاش من برای ابراز تردید در چنین سرنوشت تعیین شده ای در میان حضار با استقبال مواجه نشد.

اگر اشتباه نکنم این مسئله به دو سال و نیم پیش باز می گردد. حال با نگاهی به آنچه که در اروپا و آمریکا اتفاق می افتد من به یاد سخنان آن کارشناس امور سیاسی آلمان می افتم. به سختی می توان گفت که در این سخنان چه چیز بیشتر بود- سادگی و یا غرور، اما از قدیم همینطور بوده و هست و جبر زندگی سبب می شود که تاوان هر دو را بدهیم.

حدود یک سال-یک سال و نیم پیش زمانی که آشفتگی های بعد از بحران مالی 2008-2009 رو به افول گذاشته بود و همه به نوعی باید از آن درس عبرت می گرفتند، کمتر کسی پیشبینی می کرد که تهدید اصلی ثبات اقتصادی-مالی جهانی تعاون غرب است ضمنا در هر دو محتوای کاملا متفاوت آن. اروپا در مشکلات داخلی خود غرق شده و یورو بعنوان طرح بلندپروازانه تبدیل شدن به پول دوم سبد ارزی که در اواخر قرن بیستم مکانیزم آن راه اندازی شده بود، از یک گزینه خوش آتیه به دردسری نه تنها برای اروپاییان بلکه برای کل جهان مبدل شده است. آمریکا نیز علنا نشان می دهد که خطرناک ترین وجه هژمونی چه عاقبتی خواهد داشت: یعنی اختلافات بین حزبی و جدایی اقشار جامعه در یک کشور رفته رفته اقتصاد جهانی را به بحرانی عمیق می کشاند.

هر دو مورد یاد شده پیش از هر چیز ماهیت سیاسی دارد. ناتوانی اتحادیه اروپا برای سازگاری سازی به همگرایی اقتصادی و سیاسی (نمی توان یک ارز و 17 سیاست اقتصادی داشت) بازتابی مخرب را در پی دارد. ایالات متحده نیز با نوعی تداخل نظریه ای مواجه شده است. در حاشیه درک تدریجی این واقعیت که قدرت بی قید و شرط بودن به صورتیکه آمریکا در اواخر قرن گذشته خواهان آن بود، امکان پذیر نبوده و مباحث همیشگی در زمینه ماهیت دولت آمریکا و روابط آن با محیط خارج و جامعه بار دیگر دور جدیدی به خود گرفته است.

از آنجایی که جهانی شدن  از برخی جهات بعنوان ذره بینی برای هر روندی محسوب می شود، این مباحث نیز شکلی حاد و سازش ناپذیری به خود گرفته و در مذاکرات سقف بدهی های دولتی ایالات متحده نیز بروز کرده است. زمانی که آمریکایی ها درباره سرنوشت خود وارد بحث می شوند، دیگر کاری با بقیه جهان ندارند حتی اگر جهانیان از "برادران ارشد" خود خواسته باشند که به خاطر ثبات جهانی درون خود به توافق برسند.

مسئله سلطه غرب در سیاست و اقتصادی جهانی چندان جای افتاده که تاکنون  هیچ اپوزیسیونی در برابر آن شکل نگرفته است. روسیه قادر به رویارویی نیست؛ جهان اسلام هم هنوز باید با مشکلات درونی خود مقابله کند و به اصطلاح کشورهای در حال رشد یا  به هیچوجه تمایلی به تجدید نظرطلبی (رویزیونیسم) ندارند و یا (مانند برزیل و یا هند) علاقه ای به تجدید نظر در نظریه و دکترین کنونی از خود نشان نمی دهند و یا (مثل چین) فکر می کنند که هنوز خیلی زود است، آنها فکر می کنند که ابتدا باید قوای خود را تحکیم بخشید و بعد دید که چه باید کرد.  در هر صورت در حال حاضر این اتفاق نظر وجود دارد که باید ساختار کنونی جهان جهت اجتناب از وقایع بدتر، حفظ گردد و همین امر هم در حال حاضر رخ می دهد. پکن بشدت از سیاست نشر (چاپ پول) سیستم ذخیره فدرال آمریکا در قبال دلار بی ارزش شده دلخور بوده اما وادار است که بر اساس مقررات به بازی ادامه دهد.

اما در حال حاضر شرایط پارادوکس گونه ای بوجود آمده است. مهمترین مانع برای حفظ وضعیت فعلی و یا خروج محتاطانه از بحران بر عهده سیاستمداران آمریکا و اروپای غربی است بعبارت دیگر کسانی که همه چیز به آنها مربوط می شود. زمان حساب کِشی به ویژه در ایالات متحده  کاملا نابجا انتخاب شده است حتی اگر بهانه ها و ادله ها همه عادلانه باشند. در کل اوضاع فعلی می تواند لطمه شدیدی به اعتبار و موقعیت آمریکا و اروپا حتی بیش از آنچه که تاکنون رخ داده وارد آورد. به خاطر اینکه عدم انطباق رفتار نخبگان مسئولیت ناپذیر غرب با بلندپروازی های اعلام شده سران نظریه پرداز جهانی هیچگاه تا به این حد مشهود نبوده است.

سیاست ابرقدرت ها بر اساس روایت تاریخ، بارها جهان را به فاجعه کشانده و قرن بیستم نمونه بارز آن بود. خیال آنکه عده ای باید از تاریخ درس عبرت گرفته باشند نیز بارها نقش بر آب شده است.

خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 31 تیرماه


ارسال خبر  بازگشت به صفحه اصلی 
  امکانات
  Рейтинг@Mail.ru   Rambler's Top100  
برخی از مطالب به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود